جدول جو
جدول جو

معنی پهن کلا - جستجوی لغت در جدول جو

پهن کلا
(پَ کَ)
موضعی به فرح آباد مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 120 و 121 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ کَ)
از دیه های مجاور بارفروش (بابل) مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 119)
لغت نامه دهخدا
(پَ نَ کَ)
دهی از دهستان گلیجان رستاق بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ساری و 2 هزارگزی باختر راه عمومی ساری به دودانگه. کوهستان جنگلی، معتدل، مرطوب، مالاریائی. دارای 1300 تن سکنه. آب آن از رود تجن و چشمه، محصول آنجا برنج و پنبه و غلات و عسل و میوه جات و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن پارچه های نخی. راه مالرو است. گله داران تابستان به ییلاق سوادکوه میروند. دبستانی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). پهن کلا. (سفرنامۀ رابینو ص 121 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(کَمَ لِ)
دهی از بخش سوران است که در شهرستان سراوان واقع است و 100 تن سکنه دارد که از طایفۀ میرمرادزایی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام موضعی به هزارجریب مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 125 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(رُ کَ)
دهی از دهستان تالارپی بخش مرکزی شهرستان شاهی. سکنۀ آن 1950 تن است. آب آن از رود خانه تاخلاروچاه. محصول عمده آنجا پنبه و کنف و غلات. این ده شامل آبادیهای: بالادسته، پایین دسته، پهن حاجی تنبلا. برجی خیل، دینه سر، کالش کلا می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ کَ)
نام دیهی در تنکابن. و بدانجا درختان مرکبات بسیار است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 24 و 106)
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ)
نام یکی از قراء سدن رستاق مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 126)
لغت نامه دهخدا
از توابع دشت سر آمل، از توابع گیل خواران واقع در منطقه ی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در دهستان بلده ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردن، چوبی کلفت تر از پایه ی پرچین برای چوب بست کردن، تیرهای سقف
فرهنگ گویش مازندرانی
انتهای اجاق در کومه ی گالشی، پیرامون اجاق
فرهنگ گویش مازندرانی
گوساله ی یک ساله
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه پشمی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی قارچ سمی و هرمی شکل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ناتل کنار شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل، کلاه پوستی
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرفی است سفالی و با حجم زیاد که تا لبه آن را در زمین فرو برند
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه چوپانان که از پوست پرپشم بره و گوسفند درست شود
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای از کلارستاق عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
از محله های قدیمی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه زینتی که زنان به سر گذارند و با پولک ها و سکه های کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
از دهکده های سدن رستاق واقع در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان دابوی جنوبی از بخش مرکزی آمل، پاشاکلا، از توباع دهستان بندرج ساری، پاشاکلا
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع کلیجان رستاق ساری، پهنه کلا
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت گردن، ردپا، بر جای ماندن ردپا بر زمین، بازگشت از مسیر رفته، قسمت چریده شده ی مرتع، بازگشت از مسیر رفته، پشت، بخش پشتی آغل گاو، دنباله چیزی را گرفتن، پی جویی، نشان پا
فرهنگ گویش مازندرانی